اگر بدانید از ذهن خود چگونه به طور موثر استفاده کنید، کنترل ذهن و مدیریت ذهن کار دشواری نخواهد بود. مدیریت ذهن متشکل از دو کلمه مدیریت و ذهن میباشد که نتیجهی آن ذهن آگاهی و موفقیت است.
اگر برای لحظهای بتوانید به این موضوع ایمان بیاورید که مدیریت ذهن 100درصد شدنی است، در نتیجه آن، 100درصد موفقیت در انتظار شما خواهد بود.
در این مقاله که زمان حدودی مطالعه آن 6 دقیقه است، پیشنهادها و راهکارهایی عملی را ارائه کردهایم که میتواند به کنترل ذهن، مدیریت ذهن و در نتیجه موفقیت بیشتر شما کمک شایانی کند، پس تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.
میزان مدیریت ذهن :
برای کمک به شما در سنجش میزان مدیریت ذهنتان چند موقعیت بد مدیریتی را به شما یادآوری میکنیم:
آیا فردی همیشه نگران هستید؟ اگر بله فکر میکنید این علامت مدیریت ذهنی مقبول است؟
برایتان موقعیتهای تردیدآور زیاد تکرار میشود؟
آیا در انجام کارها وقفه میاندازید و یا آنها را متوقف میکنید؟
آیا زیاد برایتان پیش آمده است که احساس ندامت و عذاب وجدان و گناه به شما دست بدهد؟
فرض کنید یک روز از خواب بیدار می شوید و خود را در وسط یک راه پر از پیچ و خم می بینید و شما می توانید فقط یک راه را انتخاب کنید و هرازگاهی، راه مجددا به چندین جهت تقسیم میشود و هر بار باید دوباره انتخاب کنید.برخی از افرادی که خود در پیچ و خم بوده اند ادعا می کنند که راه خروج را یافته اند و به شما می گویند کجا بروید. و سپس کسانی هستند که هدایت مردم به بیرون را به حرفه خود تبدیل کرده اند و کتاب های هوشمندانه ای در مورد آن نوشته اند که مملو از توصیه های مفید است.با این حال، در نهایت متوجه می شوید که راهنمایی افراد دیگر با تجربه شما مطابقت ندارد و با بن بست هایی روبرو می شوید که از طریق آن راهنمایی ها نمی توانید از آن ها عبور کنید. اگرچه بسیاری از افراد قبلاً این پیچ و خم را دیده اند، اما پیچ و خم خاص شما را با طرح و ساختار منحصر به فرد خود ندیده اند. و حتی بدتر: خود پیچ و خم شما هم مدام شروع به تغییر می کند و یک الگوی ثابت ندارد. همانطور که پیش می روید، دیوارهای جدید بلند می شوند و مسیرهای قدیمی ناپدید می شوند. به نظر می رسد استراتژی هایی که مدت ها پیش مفید بودند، به طور ناگهانی دیگر کارایی ندارند.
حالا از خودتان سوال کنید:
برای پاسخ دادن، آن را با درصد بیان کنید. اگر قادر هستید که تا 50% ذهن خود را مدیریت کنید جای امیدواری است. اکنون میتوان پیش بینی کرد موفقیت شما میتواند 50%باشد ولی آیا این میزان موفقیت برای شما کافی است؟ موفقیت شامل بخشهای مختلفی میشود و زندگی نیز از بخشهای مختلفی تشکیل شده که در بعضی از آنها موفقتر عمل کردهاید. مثلا یک نفر ممکن است در بیزینس، 80% موفق باشد اما میزان موفقیت او در زمینه ارتباطات 20% باشد. این موفقیت چندان کارآمدی نیست زیرا:
موفقیت در تجارت و بیزینس، داشتن ارتباطات خوب است در نتیجه ارتباط بد، مانع از تحقق موفقیت میشود.
خبر خوب اینکه باید بدانید اگر در یک یا چند حوزهی متفاوت، موفقیت کسب کردهاید میتوانید در قسمتهای دیگر نیز موفق ظاهر شوید.
حالا وقت آن است که از خود بپرسید آیا میل به موفقیت دارید؟ اگر نمیخواهید فرد موفقی باشید شاید به این علت است که شما تعریف متفاوتی از موفقیت دارید. مثلا شاید تصور کنید موفقیت مربوط به دنیای مادی نمیباشد اما اگر مایل هستید که موفق شوید از خود بپرسید چرا انقدر که دلم میخواست نتوانستم موفق باشم؟
برای پاسخ به این سوال مدیریت ذهن را مورد بررسی قرار میدهیم:
اولین کلمه ذهن است، بیایید به ذهنمان خوب نگاه کنیم:
آیا شما دارای ذهن هستید؟
آیا کسی وجود دارد که ذهن نداشته باشد؟
آیا تاکنون متهم شدهاید که چیزی را از ذهن خود بیرون راندهاید؟
آیا حواستان پرت شده است؟
آیا ذهنتان نسبت به یک موضوع حساس و یا بیاعتنا بوده است؟
همه این موارد نشان میدهد که شما با ذهنتان خیلی کارها میتوانید انجام دهید.
هرچند گفته میشود ذهن شما با زمان حال درگیر است، با این وجود به ذهنی نیاز دارید تا آن را مدیریت کند.
تصمیم گیری درمورد مسائل مختلف زندگی می تواند شبیه به دام افتادن در یک پیچ و خم باشد. بعضی روزها مسیر رو به جلو روشن به نظر می رسد و روزهای دیگر احساس ناامیدی می کنید. و اگر زمان زیادی را در داخل این پیچ و خم بگذرانید، حتی ممکن است شک کنید که اصلاً راهی وجود داشته باشد و فکر کنید باید بین همان پیچ و خم ها بمانید و به مرور زمان به آن ها عادت کنید.در زندگی واقعی این خیلی مهم نیست که شما راهی برای "خروج" از این پیچ و خم ها پیدا کنید زیرا تا زمانی که زنده هستید چالش های ذهنی وجود دارند و هیچوقت نمی توان کلا از آن ها خارج شد. اما همیشه راهی برای ایجاد پیشرفت وجود دارد. ممکن است مسیر هایی که پیش روی شما قرار می گیرد متفاوت از آنچه شما انتظار داشتید به نظر برسد، و مطمئناً حاوی "مشکلاتی" خواهد بود ... اما با اگاهی و درس گرفتن از تجربه های قبلی حداقل آنها مشکلات جدیدی خواهند بود و احتمال خیلی زیاد مدام یک سری مشکلات تکراری برای شما ایجاد نمی شوند! برای حرکت به جلو، باید یک کاوشگر شوید. اما فقط از راهرویی به راهروی دیگر تلو تلو خوردن کافی نیست. در عوض، باهوش باشید و توجه کنید. مکان بن بست ها و معابر باز را بیاموزید. قوانین درون پیچ و خم خود را بیاموزید. ذره ذره، بیشتر متوجه شوید که در این مسیر چه چیزهایی کارایی دارد و چه چیز هایی کارایی ندارد .
مدیریت ذهن چیست؟
هر کاری که ما خوب انجام میدهیم بر اساس پاسخهای خودکار است، به عبارت دیگر وقتی خود را برنامه ریزی میکنید همه چیز از شما پیروی میکند. حال اگر بیندیشید که چه چیزی را باید در آینده بگویید، مسیر سخنرانی خود را گم میکنید، به این ترتیب مدیریت ذهن به شما یاد میدهد که چطور وقتی نیاز دارید به پاسخهای خود، به طور خودکار نظم دهید و کنترل ذهن داشته باشید.
کنترل ذهن برای موفقیت:
کنترل ذهن برای موفقیت به این صورت است که وقتی ذهن خود را برای یک برنامه تنظیم میکنید، همه چیز برای آن آغاز میشود. در واقع همه چیز در ذهن ناخودآگاه از شما حمایت میکند. رفتارتان، شیوه سخن گفتنتان، نظامهای اعتقادی و باورهایتان. یعنی همه چیز برای پاسخ دادن، به طور خودکار با موضوع درگیر میشود لذا همان طور که ما بدون اینکه به استفاده از عضلات و ماهیچههای خود فکر کنیم، به جلو حرکت میکنیم، به سوی اهدافمان هم پیش میرویم درعین حالی که از توانایی ذهن ناخودآگاهمان نسبت به هدایت رفتارمان آگاه هستیم. در اینجا متوجه نقش کنترل ذهن در موفقیت میشویم به این صورت که:
اگر ذهن شما برای هدف خاصی برنامه ریزی شده باشد، آن هدف یا جلوهای از آن به طور خودکار اتفاق میافتد. به این ترتیب که ما چیزهایی را میبینیم که میخواهیم ببینیم و همان چیزهایی را میبینم که قبلا با آن آشنایی داشتهایم پس ذهنت را برای دیدن بیشتر از آنچه که تا به حال میدانستی باز کن، توجهات را گسترش بده و شروعی دوباره را با نگرشی جدید رقم بزن.
بنابراین ذهن خود را برای دیدن بیشتر از آنچه تا زمان حال میدانید باز کنید. برای این کار توجه خود را گسترش دهید، ممکن است شروع به آشنایی با افراد جدیدی کنید. در اینجا اگر به روش متفاوتی با آنها آغاز به گفتگو کنید، پاسخهای متفاوتی هم دریافت خواهید کرد اما اگر به این باور برسید که کاری را نمیتوانید انجام دهید، ذهن خود را به طور منفی مدیریت کرده و ذهن ناخوداگاه، اطلاعات را بلوکه میکند و هیچ کمکی به شما نخواهد کرد.
کتاب «ش»کو؟!ه اثر علی میرصادقی
کتاب«ش»کو؟!ه را مطالعه کنید تا با شناخت دقیق تر از خود در مسیر شکوفایی قدم بردارید. با سر و صدای ذهن خود چه کنیم؟
ما باید برای شکوفایی از این زندانی که نا آگاهنه برای خود ساخته ایم با تیشه مثبت گرایی و مدیریت ذهن، خودمان را آزاد کنیم. توصیه می کنیم بعد از خواندن این مقاله، کتاب «ش»کو؟!ه را برای مسلح شدن به تیشه مدیریت ذهن بخوانید.
۸ راهکار مدیریت ذهن :
1.مدیریت ذهن با توقف نشخوار فکری:
گاهی اتفاق میافتد که بدون آنکه بخواهید، افکار منفی به سراغتان آمده و شروع به فکر کردن در مورد چیزهای منفی میکنید (نشخوار فکری). از راهکارهای زیر میتوانید برای کنترل ذهن خود و متوقف کردن نشخوار فکری کمک بگیرید:
در ابتدا برای کنترل ذهن خود میتوانید در مورد بدترین حالت ممکن فکر کنید. شاید غیرعادی باشد و به نظر بیاید که اگر به بدترین سناریو فکر کنید، بیشتر باعث ناراحتی شما میشود اما زمانی که شما به بدترین حالت ممکن فکر کنید و بعد فکر کنید که آیا قادر هستید آن موقعیت را مدیریت کنید یا نه، ناخواسته خودتان را در شرایطی تصور خواهید کرد که در حال کنترل و مدیریت آن شرایط هستید و این به کاهش نگرانی شما کمک میکند و سبب افزایش کنترل ذهن و در نتیجه مدیریت صحیح آن میشود.
از دیگر راهکارهای کنترل ذهن این است که برای نگرانی خود برنامه ریزی زمانی داشته باشید. با کنار گذاشتن زمان برای فکر کردن در مورد مشکل خود، خیالتان راحت خواهد بود که به اندازه کافی برای آن موضوع زمان گذاشته و آن را مورد توجه قرار دادهاید و این میتواند به شما در کنترل ذهن ، توقف تفکر بیش از حد و ناخواسته در مورد آن موضوع و همچنین در جلوگیری از تفکر بیش از حد در زمانهای مختلف در مورد آن موضوع نگران کننده و افزایش تمرکز کمک کند.
قدم بزنید، بیرون بروید و ذهنتان را از نگرانی رها کنید چرا که تاثیر آنها در کنترل ذهن و مدیریت ذهن به این صورت است که هنگام ورزش کردن، دریافت اطلاعات و محرکهای تازه (چشم اندازها، صداها، رایحهها) به ذهن ما کمک میکند که روی چیزهای کمتر استرس آور متمرکز شود و مهارت کنترل ذهن را در ما تقویت میکند.
2. به خودتان و اینکه میتوانید تغییر کنید ایمان داشته باشید:
اگر باور نداشته باشید که میتوانید تغییر کنید، به اندازه زمانی که باور داشته باشید در این راه موفق خواهید شد، تلاش نخواهید کرد. بنابراین، اطمینان حاصل کنید که برای روبرو شدن و کنار آمدن با مشکل خود از تفکر مثبت استفاده میکنید همچنین به یاد داشته باشید که میتوانید شیوه تفکر خود را تغییر داده و آن را بهبود ببخشید.
از ترس به سوی آگاهی حرکت کنید. ترس قدرت زیادی دارد که ما را بی حرکت کند و ما را از شرکت در فعالیت هایی که می خواهیم در آن شرکت کنیم باز می دارد. اجازه ندهید ترستان شما را درگیر کند. وقتی به ترس خود اجازه می دهیم رفتارهایمان را کنترل کند و ما را از انجام کارهایی که می خواهیم انجام دهیم باز می دارد، قبلاً به خود اجازه داده ایم که قربانی ترسمان شویم. با این حال، با حرکت عمدی از یک مکان ترس به مکان آگاهی از محیط اطراف خود، می توانید دوباره وارد فضاها و مکان هایی شوید که از آنها دوری می کردید. هوشیار بودن نسبت به محیط اطراف ضروری است، و به ما آموزش داده شده است که چگونه در کودکی هوشیار و آگاه باشیم. ما زود یاد می گیریم که باید یک سیستم دوستانه داشته باشیم، از صحبت با غریبه ها خودداری کنیم و قبل از عبور از خیابان به هر دو طرف نگاه کنیم. ترس میتواند ما را بیحرکت و خفه کند، اما آگاهی، تعامل ما را با محیط اطرافمان افزایش میدهد، و این به ما امکان میدهد سریعتر و مؤثرتر از آنچه که در اثر ترس فلج میشویم، واکنش نشان دهیم. مکان ها و فعالیت هایی را که می توانید روی آن ها کنترل داشته باشید را بشناسید و قسمت هایی که قابل کنترل نیستند را هم همین طور و سپس انرژی تان را برای قسمت هایی بگذارید که قابل کنترل هستند و می توانیدئ در آن ها تغیییری ایجاد کنید. با در دست گرفتن کنترل این چیزها، با اینکه همچنان ترس می تواند وجود داشته باشد اما کنترلش روی شما از بین می رود.
3. در مورد تواناییهای خود خوشبین باشید:
شاید فکر کنید که اگر در ارزیابی تواناییهایتان دقیق باشید، بهتر میتوانید خویشتندار باشید، با این حال مطالعات نشان داده است که خوش بینی زیاد در مورد توانایی و استعدادها بیشتر از ارزیابی دقیق آنها در کنترل رفتار به شما کمک میکند.
خوشبین باشید، به خود بگویید که موفق خواهید شد و مدام ذهن خود را در این مورد کنترل کنید، حتی اگر در زمانهایی واقعا به این موضوع باور ندارید. همچنین زمانهایی را به یاد بیاورید که توانستهاید همانطور که میخواهید ذهنتان را کنترل کنید، تنها بر روی موفقیتهایتان تمرکز کنید و به زمانهایی که در کنترل رفتار خود ناموفق بودهاید توجه نکنید.
4. آنچه که در حال تلاش برای کنترل آن هستید را دوباره ارزیابی کنید:
تلاش کنید دیدگاه خود را نسبت به آنچه در حال مبارزه برای کنترل آن هستید، تغییر دهید. به عنوان مثال اگر بخشی از ذهن شما تمایل به نوشیدن شراب دارد اما شما در تلاش هستید که نوشیدن را متوقف کنید، تصور کنید شراب یک نوشیدنی سمی است و با ورود به بدن شما سلولها و اندامتان را آلوده میکند. مطالعات نشان میدهد افرادی که بتوانند با ارزیابی دوباره و تغییر ذهنی چیزهای مطلوب را برای خودشان به چیزهای کمتر مطلوب تبدیل کنند آسانتر میتوانند از آنچه که برای خواستن آن وسوسه شدهاند اجتناب کرده و خود را کنترل کنند.
برای انجام این کار، مانند یک بازی، به وضوح تصور کنید که خواص و ویژگیهای شی یا موضوعی که قصد اجتناب از آن را دارید تغییر کرده است.
5. برای مدیریت ذهن تعمیم بیش از حد را متوقف کنید:
تعمیم بیش ازحد به این معناست که یک تجربه منفی از یک رویداد منفرد را، به اتفاقات دیگر و پیشبینیهایمان در مورد آینده تعمیم دهیم. برای مثال کسی که دارای خطای شناختی تعمیم افراطی باشد، ممکن است بگوید "من دوران کودکی سختی داشتم، پس زندگیام برای همیشه سخت خواهد بود". توقف تعمیم بیش از حد کاری ممکن است
با استقامت و سختکوشی خودتان مسئولیت تغییر آیندهتان را بر عهده بگیرید. برای مثال اگر دوران کودکی دشواری داشتید و فکر میکنید زندگی شما برای همیشه دشوار خواهد بود، راههایی که ممکن است زندگی شما را بهبود ببخشد، شناسایی کنید و برای بهبود آنها تلاش کنید. شاید شما روابط معنادار و شغل بهتری بخواهید. ممکن است است بتوانید راههایی برای به دست آوردن این چیزها بیابید و سپس برای خودتان اهدافی تعیین کنید تا به خواستههایتان برسید.
قدم بزن، به بیرون برو، ذهنت را از نگرانیها رها کن، به خودت و اینکه میتوانی تغییرکنی ایمان داشته باش، خوشبین باش و به خودت بگو که موفق خواهی شد، ذهنت را تغیر بده ،مثبتاندیش باش، با استقامت و سختکوشیات مسئولیت تغیر آیندهات را بر عهده بگیر، آینده در دستان توست.
6. از شخصیسازی اجتناب کنید:
شخصی سازی یک تله فکری و یک خطای شناختی است که در آن شخص مسئولیت آنچه را که خارج از کنترل او بوده را به عهده میگیرد. به عنوان مثال، اگر دختر شما در مدرسه آسیب ببیند، ممکن است بگویید "این تقصیر من است که او زمین خورده است" در حالی که این وضعیت کاملا خارج از کنترل شما بوده است.
برای اجتناب از شخصی سازی تلاش کنید که در مورد وقایعی که خود را در آن مقصر میدانید، دقیق و به طور منطقی فکر کنید. این میتواند به شما کمک کند تا یک سری سوال از خود بپرسید. به عنوان مثال شما ممکن است از خودتان بپرسید "با توجه به این که من در مدرسه با او نبودم، واقعا چه کاری میتوانستم انجام دهم تا مانع زمین خوردن دخترم در مدرسه شوم؟"
7. نتیجه گیری شتاب زده مدیریت ذهن را مختل میکند:
خطای شناختی نتیجه گیری شتاب زده یک تله فکری است که موجب میشود شما دچار افکاری شوید بدون آنکه مدرکی دال بر تایید آن فکر داشته باشید. به عنوان مثال کسی ممکن است فکر کند که فردی او را دوست ندارد، بدون داشتن شواهدی که از این ادعا حمایت کند.
برای توقف نتیجه گیری شتاب زده میتوانید قبل از قضاوت نهایی، مکث کنید و کمی بیشتر فکر کنید. این میتواند به شما کمک کند که در مورد افکارتان سوالاتی از خود بپرسید. به عنوان مثال، شما میتوانید از خودتان بپرسید که " آیا واقعا در مورد درستی فکرتان اطمینان دارید؟". شما همچنین میتوانید به دنبال شواهد و مدارکی بگردید که فکر شما را تایید میکنند. با توجه به مثال قبلی، کسی که فکر میکند فردی او را دوست ندارد، میتواند به دنبال مکالمههای خاصی بگردد که شواهدی برای این ادعای او ارائه میکند.
8. فاجعه سازی مانع مدیریت ذهن میشود:
خطای شناختی فاجعه سازی جایی اتفاق میافتد که شخص بیش از آنچه باید برای یک اتفاق اهمیت قائل میشود. به عنوان مثال کسی که دچار این تله فکری شود پس از شکست در یک آزمون میگوید "زندگی من خراب شده است، من در هیچ کاری خوب نیستم".
برای متوقف ساختن فاجعه سازی تفکر مثبت را در خود تقویت کنید، همچنین میتوانید سؤالاتی منطقی از خود بپرسید. به عنوان مثال کسی که در یک آزمون ناموفق بوده و فکر میکند زندگی او خراب شده است زیرا هرگز هیچ کاری را درست انجام نمیدهد، برای مثال میتواند از خود بپرسد " آیا کسی را میشناسم که در یک امتحان مردود شده و اکنون شغل خوبی داشته باشد یا شاد به نظر برسد؟ " یا " اگر من قرار باشد کسی را استخدام کنم، آیا تنها براساس نمره او در یک امتحان تصمیم خواهم گرفت؟ "
نتیجهگیری
با عملی کردن راهکارهای پیشنهادی در این مقاله، میتوان انتظار داشت تا حد قابل توجهی ذهن خود را مدیریت کرد و در راستای دستیابی به موفقیتها قدمی بزرگ برداشت.
مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید